کیان عزیزمکیان عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

برای کیانم ، هدیه ی ناب خدا

روزهای پایانی اسفند ماه سال 1392...

سلام پسرم.... ساعت 1:31 شبه و شما و بابا مجید خوابید ... خوب بخوابید عشقای من .... امروز حسابی خسته شدم و بمیرم برات که تو هم خیلی اذیت شدی ... بقیه کارای خونه تکونی انجام شد و بالاخره تموم شد ... یه جاهایی از کارام خواب بودی ولیکن وقتی بیدار میشدی فقط گریه میکردی و بهونه می گرفتی ... پرده رو اتو کرده بودم و برای اینکه چروک نشه باید نصبش میکردم ولیکن تو یه ریز گریه می کردی و من از خستگی چند بار سرت داد کشیدم .. واااااای خیلی پشیمونم مامانی رو ببخش ... حسابی شیطون شدی ... هر کاری میکنم میای میگی مامانی نیان ... خودتم با انگشت نشون میدی ... یعنی بده کیان انجام بده .... عاشق آب میوه ای و کافیه من ظرف میوه بیارم سریع میری از ...
8 اسفند 1392
1